آرشیداآرام جانآرشیداآرام جان، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

آرشیداخورشیدخونمون

کهیر

دیروزساعت حدودپنج بعدازظهردیدم گفتی که پشتت میخاره بلوزت روکه دادم بالادیدم قسمت شونه سمت چپ شدیداقرمزوحالت تاولی وهمینطورسمت راست پایین شونه!! ویکدونه هم بغل نافت!   سریع رفتیم سمت درمانگاه ولی اونجاپشیمون شدیم وبابابه دکترداروخونه که دوستشه نشون دادوپمادزینک اکسایدگرفتیم ودیگه اصلاخارش نداشتی.شب که اومدیم خونه دوباره قرمزشدشربت آنتی هیستامین دادم وبتامتازون مالیدم وراحت خوابیدی تاالان که بازم توخونه مامانی جون خواب هستی؛گفتم برات بنویسم که اولین کهیرزندگیت روزدی   ...
31 خرداد 1393

چهارسال ونیمه ای

به رسم همیشه عزیزترازجانمان پنجاه وچهارماهگیت مبارک حالاچهارسال ونیمه ای وماسرمست ازوجودنازنینت...بردرگاه الهی سجده میکنیم وشکرحضورت به جامیاوریم.درضمن نازنینم امروزاولین سالگردوبلاگت هم هست!باورم نمیشه یکسال ازخاطرات شیرینت رواینجابه یادگارنوشتم امشب قراره یه کیک کوچولوبرات بخریم وجشن بگیریم توپست بعدی باکلی عکس درخدمت خواننده های وبلاگمون هستیم ...
12 خرداد 1393

روزهای خوب

اینروزها داریم آماده میشیم براعروسی عموسعیدوتوگل گلخونه هم داری روزبه روزخانومترمیشی وعاشق این کلاس نقاشیت هستی کامل بلدی بشماری وحتی بعضی ازدورقمیهامثل 22یاازاین مدل اعدادروهم میخونی!سی ام رفتیم خونه عزیزجون براخریدلباس واول خردادبرگشتیم وبرات لباس خوشگل ودوجفت  کفش خریدیم.فکرکنم این اولین کفش مجلسی باشه که واست خریدیم .مبارک باشه.دیگه اینکه عاشقتیم به مولا:*
3 خرداد 1393
1